فندق خاله
من محمدم،فندق خاله
شب دوم
ن : محمد پورذاکری ت : شنبه 26 اسفند 1393 ز : 23:46 | +

امروز از صبح حسابی شیطون شده بودمو مامان و بابا رو کلی نگران کردمفریاد نمی دونید از صبح تا شب همش شیر خوردمو گریه کردم ولی شیر نمی خوردم که!!!! هوارتااااااااا گشنه ام شده بود ولی نمی تونستم بگم گشنمه!!!

بالاخره شب بابایی نوبت گرفتو ساعت 11شب با هم رفتیم ی دکتل دیده ولی این یکی آقای دکتل بود، اونجا چند دقیقه ای مثل بچه های خوب خوابیدم ولی از اونجا که داشتم دومین صف زندگیمو تجربه می کردم، دوباره جیغم در اومد(عجب دنیاییه این دنیاها!!!! انگار هر جا بری باید ی ساعتی بشینی تو صف انتظار!!!متعجب) منم که هنوز خیلی کوچولوام این دکترا چرا نمی دونند من هنوز کوچکولوام طاقت انتظار ندارم!!!

دکتر گفت چون ی کم زردی داره برای رفع زردیم باید شیرخشک بخورم، تا زردیم خوب بشه،شبم بابایی برام شیرخشک درست کرد و خوردمو خوبه خوب خوابیدم(جا داره بگم دست گل بابایی درد نکنه)

اینم عکس خوابم، دیدید چه راحت لالا کردم؟؟؟

عکس من



:: برچسب‌ها: شب دوم, نی نی خوشگل ما,
.:: ::.


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © by fandoghkhale
This Template By Theme-Designer.Com